فمینوستالژی

Feminostalgy

فمینوستالژی

Feminostalgy

نفسی هزار جانِ از کف رفته‌ را سقفِ خانه مصادره می‌کند؛ هزار نور، که از چشم‌ها گریخته و بازتابَش از نگاه، دریغ داشته شده... و هنوز  دهانِ سپاس،‌گشوده است.

  • زهرا

شاخه‌ام که از دهانِ خودم می‌رویم

می‌پیچم 

به حرف‌های گمشده‌ام

در آویزگاهِ باد

هزار قاصدِ کوچک 

مرا صدا زده‌اند.

  • زهرا

خویشم را با هر شکستن نزدیک‌تر می‌شوم. صبر اگر داشتم در مفصلِ زخم‌های بزرگ، شاد می‌گریستم که بناست منِ دیگری، منِ بیش‌تری از پسِ هر زلزله پیدا شود، که دوست‌ترش بتوانم داشت.

با این همه، شیرین‌تر از سُکرِ نقاهت نیست، پس از تحمّلِ صعب‌ترین دردها.

خدا یاری‌ام کنَد از دردهای پسین، سربلندتر، محکم‌تر، جان به در ببرم.

  • زهرا

امروز، هفت آذر ۱۳۹۷، هجرت اتفاق افتاد.

  • زهرا

به لبخند و سپاس می‌سپُرم زخم‌های سرگشاده را؛ تنم کبود است و جای فریادهای از عمق جان در سینه‌ام درد می‌کند. مسیح نیستم، رنج هم لذّتم نیست، به هر وسیله راهِ نفس کشیدن باز می‌کنم. من «در ریگِ روانم»، لبخندهای برنامه‌ریزی شده، قوتِ لایموت‌اند. سینوسِ رنج و شادی‌ام موج‌های شادی کوتاه و غمِ بلند دارد، بلافاصله.

  • زهرا

نگاهِ تو زیبایم کرده است. در جهان، آن که برای اوّلین بار، از بیرون به درون ریشه می‌دواند، برگ می‌زاید و گل به اطراف می‌فرستد انگار که من باشم، منم.

شک ندارم به تو.

  • زهرا

قلبم کمی مریض شده، ولی حالم خوب است. رفتن از شهری که در آن بزرگ شده‌ام، خیلی جدّی دارد اتّفاق می‌افتد. باران امسال زودتر باریدن گرفته تا خواستنی‌ترین قابِ شهرم را به آخرین تصویرهایم برچسب کند. به خاکِ کودکی‌ام قول داده‌ام، که اگر برگشتنی باشد، شاد و لبریز از خوش‌خبری باشد. قول داده‌ام خستگی‌ها و دلتنگی‌هایم را به باد بسپارم و پُر از نشانه‌های خوب باشم، در وعده‌های دیدارهای زود.

  • زهرا

به راهِ بادیه رفتنم، خطا در خطای خوشحال. این‌که هی غلط بنویسم، او هی لوسم کند، ببخشدم، یادم بدهد، عادتِ شیرینم شده است. این‌که خطاهایم توجّهش را جلب کند، و فکر کند باید بیشتر هوایم را داشت. مورچه‌ی شکردانم من، شاد و مورموران و غلت‌زنان در بهشتِ نگاهش. خوش به من، خوشا به من.

  • زهرا

چشم‌هایم را می‌بندم، گلوگاهم را ببوس، چشم‌هایم را، و فکر‌های خوبم را.

  • زهرا
لبریزم از  آرامش، به گل نشستنِ یک باغ شمعدانی در دلم را به تماشا نشسته‌ام و دائم‌الذّکرِ سپاسم به هر زبانِ ممکن. خدایا شکرت


خدانگهدار سایه‌ی پشتِ پنجره... آنِ دیگران.
  • زهرا