فمینوستالژی

Feminostalgy

فمینوستالژی

Feminostalgy

۲ مطلب در آذر ۱۳۹۶ ثبت شده است

به خودم و دریچه‌های نو و خُرده چشمه‌های تازه سلام!


که می‌توانم به خاطر بیاورم و شانه به شانه‌ی منظره‌های بی‌دوام، مداوم باشم؛ که ریسمانی هست و دستی، که همیشه معنا را هر جا که باشد، می‌رساند به چاه‌های خشکِ عمیق؛ می‌رساند به آخرین خانه‌های ماسوله‌ی روح و حیات را برقرار می‌خواهد. به خودم که بهترین فکرهایم را همیشه تصوّرِ یک وجب خاک برای آرمیدن، به اوج میبَرَد، عرض ارادت و اخلاص؛ به جانی که هر بندی از بازتاب‌های مجهول‌ا‌لعلّه را از گره‌بودگی نجات می‌دهد و خودش را رها می‌کند.

مبارکم باشد این حال و مبارک‌تان بشود چنانی و آمین.

  • زهرا
خونِ حرف از نهاد می‌ریزد، جان، گزاره‌ی مجهول است. 

  • زهرا