فمینوستالژی

Feminostalgy

فمینوستالژی

Feminostalgy

سفرِ آب و تاریکی

جمعه, ۹ شهریور ۱۳۹۷، ۱۲:۳۰ ب.ظ

آیینِ انفرادی‌ام را به جا آوردم که فقط سر و تن شستن در یک حمّامِ بی‌سقف زیر رگبار باران بود و به موها از سرخیِ محوشونده‌ای کشیدن. مراتبِ آن غسلِ مهم را به عمقِ تاریکِ سیل‌بارِ آسمان چشم دوختم و صدایش کردم، فریادزنان.

و پس از آن هم همه به تاریکی گذشت، وقتی سوار ماشین، از خیابانی می‌گذشتم که آب در آن بالا آمده بود، و دیدم که روی یک کشتیِ کوچکِ چوبیِ قدیمی، چند مردِ لاغرِ تیره‌پوست با تنپوش‌هایی شبیه لباسِ جاشویی، گوش به فرمانِ خلسه‌ی عمیق‌شان می‌رقصیدند و کرباس‌های سفید به تن‌هایشان می‌چسبید و پرچم‌های بزرگی را رقص‌کنان می‌نوشتند.

به مقصدم که رسیدم یک اداره‌ بود که مثل دهانه‌ی دستگاهِ چرخ گوشت، درون و بیرونش آکنده از اجسامِ آدم بود که به درون و بیرونش هجوم می‌کردند. بی مزاحمتِ آن حجم از مانع، زیرِ تسلّطِ آن حجم تاریکی داخل شدم و چند قدم نرفته، حسّم حضور کسی که پی‌اش بودم را در آن فضا، مطلقاً نفی کرد و به خیابان برگشتم.

آبِ بالاآمده‌ی خیابان، تاریکی، سیاهی لشکر، همچنان تداوم داشتند که منتظر تاکسی شدم، تاکسی‌‌های زردِ زیادی گذشتند و هیچ‌کدام نایستادند، چندی بعد یکی ایستاد که پر از مسافر بود، چرخ‌هایش در بدنش فرو رفته بود و شکم ماشین، در حرکت و ایستاده، کاملاً به زمین می‌سایید. عقب ماشین چندمسافر در هم چپیده نشسته بودند و جلو، یک مسافرِ جمع شده سمتِ راننده که جنسیت هیچ‌کدام قابل تشخیص نبود، و چشمم به ملحفه‌ی سفیدِ زیر پایش که پیدا شده بود قفل شد: چند لکّه خونِ تازه که برقِ لزج بودن داشت، به دل‌آشوبه‌ام مسلّط شدم و فاصله گرفتم و ماشین رفت، بعد از روبه‌رو صدای خواندنِ زنی آمد.

توی بلندگو، بلند و پرتحریر و بی‌وقفه آوازهای دَری می‌خواند و خانه‌ی مندرسِ آن سوی خیابان، پیشِ چشم‌هایَم تعمّداً کشفِ محتوا کرد تا ببینم که زنی، رو به چند مرد با لباس‌های بلندِ سفید، میکروفن در دست دم گرفته تا آیینِ دیگری را دم بدهد.

سگی با صدای سوزناک، مغلوبِ تنِ آن جمعیتِ مختصرِ پیگیر و معتقد به چیزی، مُثله می‌شد، جیغ می‌کشید ولی تنش خون نداشت. پوست از تنش جدا می‌کردند و با او، با سگِ مُثله‌شونده حرف می‌زدند، چیزی شبیهِ ادای الحانِ تلقین، به مرده‌ای که به خاک می‌رود، و همین‌قدر رنج‌دیده از خواب پریدم.

  • زهرا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">