فمینوستالژی

Feminostalgy

فمینوستالژی

Feminostalgy

مثل همیشه

شنبه, ۶ آبان ۱۳۹۶، ۰۵:۱۲ ب.ظ

دوست ندارم بگم «روز بدیه»، امّا وقتی با وجود خوردن صبحانه و یه میان وعده ی درست درمون، زور ضعف از تو بیشتر میشه و مجبورت می‌کنه توی رختخواب بمونی، زبونت به گفتن «چه روز خوبی!» هم باز نمیشه. احساس می‌کنم شیشه‌ی عمر من داره تُند تُند خالی میشه، حتّی این روزا اونقدر حوصله برام نمونده که فکر کنم به آرزوها و راه‌های نرفته، مثل یه اسکیموی پیر که از خونه دور میشه و در آرامش منتظر مرگ میشینه، از خواسته‌هام و قلبم فاصله می‌گیرم تا بشه باقی پیمانه‌ی عمر رو آرومتر سرکشید.

دو-سه روز پیش تلفنی با عزیزم حرف می‌زدم، از زندگی، از سهم هر آدم در تغییرِ نامعادله های دنیا، از وقتِ کم؛ بهش گفتم قرار نیست یه آدم بتونه یک تنه چیزی رو تغییر بده،  تصوّرشم خنده‌داره! بزرگترین لطف هر آدم، نسبت به حجم و بازه ای که از قید مکان و زمان اشغال می‌کنه، اینه که به قاعده زندگی کنه و ردّی از مسیرها و نیّت های خوبش، توی محیط خودش ته نشین بشه، باقیش، به عهده ی زمانه، به عهده ی باقی آدماست.

خسته م یه ذره از همه چی، ولی سعی می‌کنم انگیزه هامُ سرپا نگه دارم، چون وظیفه دارم.

  • زهرا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">