فمینوستالژی

Feminostalgy

فمینوستالژی

Feminostalgy

ترسِ کهنه...

پنجشنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۶، ۰۱:۴۱ ق.ظ

این روایت میترسانَدَم، که حضرت عیسی را دیدند در دشتی، سراسیمه و عاصی می‌دوید، بعد که علت را پرسیدند، فهمیدند که از مجادله با نادانی به آن حال افتاده بود... جهل، کوریِ ترسناکی می‌آورد، تاریکی اش مُسری است و شبِ ترسش، دامنگیر. مرا از این جماعتِ دَدخوی کثیفِ تروریست، بیشتر از اسلحه و خون ریختنشان، جهلِ مطلق و جهانِ کری و کوریِ محضی میترسانَد، که خود را در آن به زنجیر کشیده اند. این مجانین، خاکستر حاصلِ تاریخ تمدن بشر را به باد می‌دهند و ترسِ اصیل این است...

  • زهرا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">