فمینوستالژی

Feminostalgy

فمینوستالژی

Feminostalgy

چینی ِِ بَنْدْ زَدِهْ

جمعه, ۲۳ مهر ۱۳۹۵، ۰۱:۳۵ ب.ظ

پدربزرگ، نیامدی.

من رفتم حرف زدم، دلم نمی آمد اما شاید بهتر بود بگویم و بداند. رفتم غصه ی دلم را گفتم، گفتم که گفته باشم و اینقدر با خودم حرف نزنم. من جنگیدن را دوست ندارم، خراش دادن را دوست ندارم، دلم خنک نمی شود کسی را برنجانم، فقط فکر می کنم حرف زدن بهتر از حرف نزدن است. اهل آگاهی، باید حرف بزنند، حال نتیجه اش خواه حل مسئله باشد، خواه درس گرفتن برای بعدها...

کاش دل گنده تر بشوم ولی، نه پدربزرگ؟

امروز خودم را مجبور می کنم که به ذهن ِِ غالب تهی کرده محل نگذارم، یک مقاله ی خوب ترجمه می کنم هرطور که هست، و تلاش می کنم غالبِ تهی اش را با مشغله های خوب پر کنم، شما هم آرزوی خوب و انرژی مثبت بفرستید لطفاً، سپاس.

  • زهرا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">