فمینوستالژی

Feminostalgy

فمینوستالژی

Feminostalgy

دیگر سخت نیست

چهارشنبه, ۳ شهریور ۱۳۹۵، ۰۱:۵۷ ق.ظ

یک کتابخانه‌ی شلوغ را... یک عالمه دست نوشته را، کوله‌بار ابزار نقاشی را...

همین چندتا که تمام داشته‌های من است منهای دلم، کم‌کم جمع و جور می‌کنم که وقت رفتن وبال نشوند.

با شوری که در دل است و حالا دیگر از دلشوره‌بودگی‌اش کم می‌کند، به شور و اعتماد ایستادن و سپردن اضافه می‌کند.

...

دل آرام، آب می بَرَدَم.


...

من فرق کرده‌ام

باید باشی و ببینی

اختلاف سر و دستم را

دعوای پیشانی مرا با مشت

باید باشی و ببینی

هر دکمه‌ای که می‌افتد

سوزنی به فکر پیراهنم فرو می‌رود.


با این آتشی که به پا کرده‌ام

از میان من ای کاش ای کاش

رود خانه‌ای می‌گذشت.

 

 زنده یاد "غلامرضا بروسان"


  • زهرا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">