فمینوستالژی

Feminostalgy

فمینوستالژی

Feminostalgy

اگر بشود... اگر بشوم...

جمعه, ۴ تیر ۱۳۹۵، ۰۲:۵۳ ق.ظ

 


باور کردن خودت، این لحظه حقیقی‌ترین لذت دنیاست. بعد از سال‌ها نقاشی، دارم باور می‌کنم که می‌توانم ایده داشته باشم و می‌توانم تصویرهای ذهنی خودم را روی کاغذ تجسم کنم. می‌توانم و سپاسگزار آنم که باید...

من اگر مادر شوم یک روز، برای فرزندم هیچ آرزویی نخواهم داشت، ولی سخت منتظر خواهم بود که ببینم به کدام سمت است دلش، زمانی که این را بدانم، فکر می‌کنم یکی از خوشبخت‌ترین مادرهای دنیا بشوم، فکر می‌کنم تمام سهم مادری‌ام را از آن پس، خرج رسیدنش به آرامش می‌کنم. اجازه نمی‌دهم عمر عزیزش در بی‌قراریِ انتخاب‌های سخت و اصطکاکِ برای خود بودن یا برای دیگران بودن بگذرد. اجازه می‌دهم در هرکاری که دوست‌ترش دارد بهترین بشود. او را از لذت تشویق‌های خودم محروم نخواهم کرد و به توانایی‌هایش بی‌اعتنا نخواهم بود.

گرچه که اینطوری، شاید خیلی چیزها را بلد نشود... نداند که بُخل هست، نداند دوستی‌ِ «خاله خرسه» یعنی چه، نداند سنگ و دست‌انداز چه شکلی هستند و چطوری باید از پَسِ‌شان بر بیاید. من مادری می‌شوم که نگذارد فرزندش، معنی این‌ها را تجربه کند. گرچه که حتماً با او خواهم گفت، خواهم گفت، خواهم گفت... اگر باشد و باشم.

با احترام به همه پدر و مادرهای عزیز دنیا.

پی‌نوشت: بابت نصفه نیمه بودن عکس‌ها عذر می‌خواهم، چون کارها نیمه تمام هستند، برای محفوظ ماندن ایده به این شکل نمایش می‌دهم.


  • زهرا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">