فمینوستالژی

Feminostalgy

فمینوستالژی

Feminostalgy

در آزمایش‌گاه

پنجشنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۴:۱۸ ب.ظ

دستاورد کوچکی برای حدود دو سال خودآزمایی‌ام در روزنامه‌نگاری و خاطرات تلخ و شیرینش. در مسیرش افتاده بودم و پیش می‌رفتم با نقشه‌ها و امیدواری‌های زیادی برای آینده، تا اینکه رخدادی از این آزمون جدایم کرد. بعد که فاصله گرفتم، نمی‌دانم چرا فکر کردم دیگر دوستش ندارم. فکر می‌کنم خیلی مستعد ِ با جریان‌ها بُرده شدنم. این هیچ خوب نیست. در خلوت خودم احساس کردم داشته‌ام به تاخت پیش می‌رفتم، به خاطر ذات رفتن، به خاطر اینکه اگر محیط جدایم نمی‌کرد، پای کنار کشیدن از جریانی که مرا به خود متعهد کرده بود نداشتم، نه به خاطر خودم. هرچند که نوشتن، بیماریِ مزمن و سِیلی‌ست در وجودم که دست قضا به مسیلی هدایتش کرده بود. اما، شاید آن مسیل ِ پرحاشیه با آب و گِل من در صلح نباشد. هنوز نمی‌دانم، فکر می‌کنم تا آخرین دقایق عمرم، هنوز من باشم و آزمون‌های بی‌پایان. 

این هم زیستنی‌ست.

  • زهرا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">