فمینوستالژی

Feminostalgy

فمینوستالژی

Feminostalgy

روز خوب و آرزوهای جاری

چهارشنبه, ۲۶ اسفند ۱۳۹۴، ۰۵:۳۳ ب.ظ
حال بهاری ام امروز و تا به این لحظه روی مُد خوش اخلاقی تنظیم بوده، نمی دانم ولی این حال و هوای ناپایدار معلق بین غم و شادی از ویژگیهای من است. حتی در طول یک روز، حال ثابتی ندارم، هر کسی و خلق و خویی دیگر.
روز پرکاری داشتیم امروز. خیلی به شخصه دویدم و این طرف و آن طرف رفتم و البته کارهایی هم انجام شد، هیچ چیزی هم به اندازه ی فکر کردن به پیشرفت کار، تو را با خستگی ات آشتی نمی دهد. 
یک سورپرایز خیلی جالب و فوق العاده هم امروز داشتیم من و خواهر، دوست مشترکی داشتیم چندسال پیش در پانسیونی در تهران، وقتی که من برای انجام بخشی از پایان نامه و خواهر برای رفتن به کلاسهای یک مؤسسه ی حقوقی ناگزیر بودیم چندماهی را آنجا سپری کنیم. یک هم اتاقی  آذری زبان نازنین داشتیم. آن وقت ها دانشجوی مهندسی صنایع بود. بعدها که در ارتباط بودیم، گفت درسش را تمام کرده و در تهران مانده، کلاس آواز می رود. حالا هم گویا کارهایش انجام شده و برای ادامه تحصیل در رشته موسیقی و آواز، طی چندماه آینده عازم اتریش است. ظهر وقتی آمدیم خانه، با قطعه ای از اجرای تمرینی اُپرایش که برایمان فرستاده بود واقعاً غافلگیر شدیم. محشر بود! من که کیف کردم و خوشحال شدم. از صمیم قلب برایش آرزوی موفقیت می کنم.
انسان هایی که آرزوها و علایقشان را محترم می دانند و می روند دنبالشان را دوست دارم. تمام سعی ام در تمام زندگی خودم هم این بوده تا علیرغم همه ی دست اندازها و موانع، تا جایی که زورم برسد، علاقه مندیهایم را دنبال خودم بکشانم. حتی دلم خواسته دست دور و وری ها را هم بگیرم، و هرکسی که آرزوی خوبی دارد، به رفتن راهش کمک کنم. 
آرزوهای بلند، آرزوهایی جدا از خوردن و خوابیدن و داشتن، آرزوهایی که به دیگرگونه بودن ربط پیدا می کنند، حتی به نفس کشیدن انسان معنی می دهند. 

  • زهرا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">