فمینوستالژی

Feminostalgy

فمینوستالژی

Feminostalgy

... بعد عنوان می نویسم.

جمعه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۴، ۰۴:۱۳ ب.ظ

فکر نمی کنم حرف زدن، ما را از سایر موجودات ممتاز کند. اگر که بپذیریم حرف زدن هم شکلی از رسانه است و در جهانی که حتی جمادات و گیاهان رسانه دارند، احتمالاً رسانه ها بایست در یک ردیف قرار بگیرند، احتمالاً... 

حرف زدن ما اگر به نظر ممتاز می آید، شاید به خاطر حقیقت مهمتری ست. که شگفتی ما، به خاطر این است که به ریزی تمام اجزای آفرینش و به موازات آنها به لحاظ آنچه که در چارچوب قواعد ماده و انرژی قرار می گیرد، رسانه ی گفت و گو را به خدمت کیفیتی فراتر از برقراری ارتباط گرفته ایم؛ کیفیت آگاهی.

شگفتی ما، اطلاع از موقعیت نسبی مان در مسیر آفرینش است. اگر سایر موجودات به کاتالوگی به نام غریزه عمل می کنند و عدولی از مسیر پیش بینی شده ندارند، علتش همین است که دچار چالشی به نام آگاهی نیستند. چالشی که نازل ترین و عالیترین کیفیتش در انسان، بیرون از روزهایی که در مسیر گذار است از این دو نقطه به هم، در یک جمله نمود پیدا می کند: «نمی دانم!»

و از نقطه ی آ به ب، شاید تنها اتفاقی که در او بیفتد، این است که «نمی دانم» دوم، نمی دانمی متعهد است. نمی دانمی ست که از آن پس هر حرکتی را که مدیریت می کند، مبتنی بر تعهدیست که بعد از آن حرکت نسبی، عقل و روحش را فرآوری کرده.

با این تفاسیر اگر نتیجه بگیریم که انسان آگاه، در واقع یک نادان متعهد است، می توانیم نشانه ی بلوغ عقل او را پرهیز از واکنشهای آنی و تأمل در پاسخ دادن و خودداری از قضاوت قطعی بدانیم. 

یک نادان متعهد، مثل آدم دلسوزی که هیچ چیز از طریقه برخورد و مواجهه با یک نوزاد نمی داند، هر حرکتی را بر اساس سبک و سنگین کردنهای بسیار، مشورتهای بسیار و احتیاط انجام می دهد.

بنابراین محافظه کارهای دنیا شاید تکامل یافته ترین عقل ها را داشته باشند.

...

باید بروم و حرفم نصفه ماند. 


  • زهرا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">