فمینوستالژی

Feminostalgy

فمینوستالژی

Feminostalgy

جهان من

چهارشنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۴، ۱۰:۱۶ ب.ظ
جالب است برایم؛ قانون نسبیت که رودست ندارد! همه چیز آنقدر، آنقدر، آنقدر نسبی است که واقعاً هرچه پیش تر می روم، به سیال بودن حیات، بیشتر ایمان می آورم.
به اینکه تو نمی توانی یک چارچوب و یک دریچه ی خاص پیدا کنی، بگویی همه چیز یا حتی یک چیزهایی، همیشه از همان مجرا و دریچه می گذرد و از همان مجرا و دریچه دیده می شود.
حتی ابزارهایی که کاربری به ظاهر تعریف شده ای دارند، یک روز تعریف تازه ای از خودشان را به محیط القاء می کنند و اتفاقاً به سفارش محیط. موسیقی غم انگیز، کنار گذاشته نمی شود، فقط تعریف تازه ای از خود به مشتری ِ متفاوتش ارائه می دهد. آن وقت هرکسی می تواند قراردادهای تحمیلی محیط را به سفارش خودش و برای خودش تغییر دهد و جهان ِ متفاوت خودش را داشته باشد.

فهم این روابط ِ جاری و پنهان، به دستکاری کیفیت زندگی و ایجاد ِ یک مِنوی شخصی کمک می کند؛ برای دلگیر شدن، برای خوش بودن، برای قضاوت کردن، برای انتخاب کردن مبتنی بر قواعدی فرای کلیشه هایی که فرم داده ایم خودمان را به شکل آن ها، بی که خواسته باشیم شاید.

چقدر کار زیاد داریم و وقت، کم! حتی همین تصور محدود به قید دُگم زمان هم! تمرین کنیم؛ شاید وقت هم زیاد شد!
  • زهرا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">