زین گونهام
هیچوقت در هیچیک از برخاستنها، ما با صیّاد شدن نسبتی نداشته و نخواهیم داشت، ویروسِ ماهی بودن، پرنده بودن، در تار و پودِمان زندگی میکند.
- ۲ نظر
- ۱۸ مرداد ۹۷ ، ۰۰:۵۲
- ۱۰۵ نمایش
هیچوقت در هیچیک از برخاستنها، ما با صیّاد شدن نسبتی نداشته و نخواهیم داشت، ویروسِ ماهی بودن، پرنده بودن، در تار و پودِمان زندگی میکند.
اغلبِ پدر و مادرها، گذشتهی خود را به دو شکل در زندگیِ فرزندانشان دنبال میکنند؛ زندگیِ بچهها یا تداومِ ناکامیهای آنهاست، به جبرانِ آن ناکامیها، یا بالعکس، زندگیِ بچّهها تحقّقِ هرآنچه است که برای آنها نمیشده...
آنچه از خود و زندگی میخواهم این است که به اندازهی محبّت، قدرتِ بخشایشِ کامل، با خود حمل نکردنِ گلایهها و بر عهده گرفتنِ خودم را پیدا کنم. حسّ انتقامکشی از سرنوشتها را از من دور بدار، آمین.
معلّمِ کلاسِ دوّمم، امشب از دوردست، به انگشتهایش بوسه زدم؛ وقتی که دیدم پس از سالیانِ سال، اسمِ مرا پیش از آنکه بگویم گفته بود، مرا با جزئیات و به شکلی غیرمنتظره در ذهن داشت و عین جملهاش این بود: "دختری که همیشه رفتار و شخصیتش با همه فرق داشت و با همان سنّ کم، عمیق و متفاوت بود"، اینقدر مهربان است و پُرمهر... لال شدم و قلبم پر از شکرگزاری شد.
بالای سر خودم ایستادهام، زیرِ چشمِ تو، خدای مراقب.
دوباره، به خودم و نمیدانم به کی سلام...
با خودم حرف زدنهایم سرریز شده بود، میآمدم نوشتههای روزهای امیدواریام را میخواندم... دیدم چقدر باز رها شدهام از مسیرِ مراقبه، و یادم آمد چه مرهمِ خوبی بوده...
روزگارِ امیدهای بزرگی برای من نیست، فقط به خاطر چند نفر باید از دلم مراقبت کنم. دخترهای قشنگم که دوتا شدهاند؛ به شیدای حالا 12 ساله، زهرا کوچولوی یک ساله هم اضافه شد و تازه من، مادرِ خواهرم نیز هستم، و مادرم و پدرم...
به امیدِ اینکه برای آنها خوب باشم هستم، مادرهای قدیمی به خاطر این چیزها نفس میکشند.