جهانِ زوالِ مسئلهها
جمعه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۷، ۰۴:۴۶ ب.ظ
در اتاقِ انتظارِ بزرگم، آنقدر صبورم که بیشتر وقتها منتظر بودنم یادم میرود؛ زندگی نمیکنم برای زندگی، ولی از مرگ که پشتِ اتاقِ انتظارم هست هم فارغ میشوم. به راحتی و بی آنکه فکر کنم چیزی را باخته باشم، زندگیام را حیف و میل میکنم با خواب، بیتفاوتی، به هم زدنِ قرارها، فکر نکردن به آینده و حتّی به کارهایی که قرارِ انجامشان را با خودم گذاشتهام. نه که انجامشان ندهم ولی آنها مدّتهاست مستقل شدهاند و خودشان از دستها و زمانهای من، به انجام میرسند و نیاز به مراقبت من ندارند. دارم این روزها به این فکر میکنم که چقدر مستعد دائمالخمر شدن هستم و چقدر اعتقادم رفتهرفته قویتر میشود به فقدانِ انگیزههای خاص برای تلاش در زندگی. همین که صدای ناهنجاری نرسد و سکوت و خلوتِ این فراموشخانه را به هم نزند و «مسئلهزایی» نکند برای جهانِ زوالِ مسئلههایی که ساختهام کافیست.
خدای مراقب، اگر میخواهی دلگیر شوی نخوان سرورم...
- ۹۷/۰۵/۲۶
- ۱۰۰ نمایش