شگفتانه
چهارشنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۷، ۰۲:۲۸ ق.ظ
معلّمِ کلاسِ دوّمم، امشب از دوردست، به انگشتهایش بوسه زدم؛ وقتی که دیدم پس از سالیانِ سال، اسمِ مرا پیش از آنکه بگویم گفته بود، مرا با جزئیات و به شکلی غیرمنتظره در ذهن داشت و عین جملهاش این بود: "دختری که همیشه رفتار و شخصیتش با همه فرق داشت و با همان سنّ کم، عمیق و متفاوت بود"، اینقدر مهربان است و پُرمهر... لال شدم و قلبم پر از شکرگزاری شد.
بالای سر خودم ایستادهام، زیرِ چشمِ تو، خدای مراقب.
- ۹۷/۰۵/۱۷
- ۱۲۶ نمایش