دارِ جلجتا
دوشنبه, ۱۱ دی ۱۳۹۶، ۰۲:۵۳ ب.ظ
برگ، در حوالی پاییز است و چشمه، گلوی تر شدن ندارد؛ این درخت، محالِ ایستادهایست، حضوری غایب، که دیگر هیچ جوانهای از جانش، به میلاد، سلام نمیگوید. روحش، شاید جایی کنار کوه تور تا ابد سبز و ساکت و بیانتظار شود... شاهدی که نه موضوع است، نه موضعی دارد و نه وضعیتی قابل عرضه یا اعراض حتّی.
شاهدی مطرود و مسکون و مکتومی ابدی؛ که دیگر هیچ خونی، محیایش نخواهد بود.
- ۹۶/۱۰/۱۱
- ۱۳۳ نمایش