منِ گور به گور
دوشنبه, ۳ مهر ۱۳۹۶، ۰۴:۰۲ ب.ظ
از وقتی که تصمیم گرفتم با امید زندگی کنم، اتفاقهای ریز و درشت ِ خوب کم نیفتاد در مسیرم؛ مُسکّن های خوبی که هرکدام کمی دوام داشتند و بعد کم کم پشت سکه هایشان را نشان دادند، تا متوجهم کنند چه دُن کیشوتی هستم برای ماجرای خودم! بعد جملهی «اروین یالوم» از روبرو بخورد به پیشانی ام، که «امید، مصیبت آخر است و رنج را طولانی میکند»...
من، پرروترین و پوست کلفت ترین و خودآزارترین جسد دنیام، که نمیگذارم توی قبرم با آرامش بپوسم و هی خودم را گور به گور میکنم.
دلتنگی خودم و دلتنگی همه ی آدمهای مثل خودم، این لحظه یکجا هوارِ سرم شده، بتمرگم.
- ۹۶/۰۷/۰۳
- ۱۵۷ نمایش