بایِسْتِه
جمعه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۶، ۰۱:۵۱ ق.ظ
چه لحظههای هولناکی بود، ترسْخوردگی چه حال غریبیست. حکایت ما و شما، ای والا، اگر حکایتِ یکنواختِ دل و دلداریِ شادی بود، اینهمه جاذبه نداشت. از تو میآموزم که تنِ نحیف رحم کردن ندارد. از تو میآموزم که این تکانههای سهمگینِ فراطاقت اگر نبود، قصهی ما تمام شده بود؛ همان روزها که رفته بودم، برنمیگشتم.
دوستت دارم، ای مراقبِ جدّی... دورَم نخواه.
- ۹۶/۰۳/۱۲
- ۱۸۰ نمایش