مسیر مخفی
سه شنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۲:۲۶ ق.ظ
کنارِ دلی سیر باران خوردنش، دیواریست پنهان و کشیده تا هر کجا که می رود، پشتش تویی، عابر این امتداد نامرئی.
عهد کرده که دوستت بدارد و به دیدنت امیدوار باشد، هیبتت را بلد نیست، ترجیح میدهد از قید تصورت بیرون باشد، ترجیح می دهد تو فقط حضوری باشی، شبیه هرچه خودت اراده کرده ای، حتی به پیر یا جوان بودنت، کودک یا سالخورده بودنت فکر نکرده، به بودنت فقط، و به آمدنت.
اینطوری، بمانیِ مدامی، اینطوری هیچوقت، توی ذوقش نمی خورد از دیدن یا ندیدنت. اینطوری کمتر تنها می مانَد.
- ۹۶/۰۲/۰۵
- ۱۷۴ نمایش