لالمانی...
يكشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۲:۲۱ ق.ظ
صبح دیروز، با هق هق بیدار شدم. توی خوابها، دوجور گریه ام به بیداری می رسد؛ وقتی صدایم شنیده نشود و وقتی دلتنگ باشم، نمی دانم چرا دلتنگیِ توی خواب، این قدر عمیق و بی انتهاست، تهِ گریه هم آخرش را پیدا نمی کند... بیدار شدم، اشکهایم داغ داغ سرازیر... گریه این روزها مرا سبک نمی کند... از سنگینی به سنگینی می بَرَدَم. لالم می کند، کُندم می کند.
خدای مراقب...
- ۹۶/۰۲/۰۳
- ۱۴۲ نمایش