هر روز، روز من
برای من و همجنس هایم، در سال مناسبتهای ملی و جهانی، چندتایی هست. هرکدام به عنوانی... راستش این مناسبتها دیرگاهیست که برای من کمرنگ شده اند. البته به نیت های خوبی چنانچه پشت هرکدام بوده است، یا به نیت های خوبی که بزرگ دارنده ی چنین مناسبت هایی هستند، احترام می گذارم، و این مناسبتها را برای آنها که نیازشان است، قلباً گرامی می دارم.
اما برای خودم، گمان می کنم به این مناسبتها نیازمند نیستم. گرچه به غفلتها و قصور خیلی ها، تلنگر خوبی هستند. نیازمند نیستم، چراکه فکر می کنم دنیای این روزهای ما، برای قدرشناسی از موهبتهایش، کمتر به شعار و تظاهر و یادبودهای ادواری متکی ست، فکر می کنم این همه، پاسخ وارونه ای به اهدافشان می دهند این روزها.
آدمها یاد می گیرند که با صدای بلند فریاد بزنند «کشتار بیگناهان را متوقف کنید!»، «به منابع طبیعی احترام بگذارید»، «هوای پاک!»، «آب،هست ولی کم است»... و «خشونت علیه زنان را متوقف کنید»، ما برای همه ی نبایدهایمان، شعارهای خوب میسازیم، فریادشان می زنیم و وجدانمان آسوده می شود، بی آنکه هیچ گرهی باز یا مشکلی برطرف شده باشد.
برای همین، مناسبت ها را خیلی دوست ندارم، ترجیح می دهم ساکت و رونده باشم و سهم خودم را از نیت های خوب فراموش نکنم. ترجیح می دهم بی صدا زندگی کنم و باورهایم را در باقی عمر، با شعار ها نمیرانم و کوچک نکنم.
زندگی می کنم، قوی و سربلند و روزم به اعتبار همین دستها که به زانویم است، هر روز است.
- ۹۵/۱۲/۱۸
- ۱۵۶ نمایش