دشواری
شنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۵، ۰۴:۲۵ ب.ظ
امروز حالم را حسودی بد کرد. به خودم آمدم دیدم از فکرم دارد جملات سطح پایین و نازیبایی میگذرد؛ چیزهایی که خرده شکستهایم یا فاصلهی نتایج دریافت شده از تلاشهایم را توجیه کند اما به هیچ دردی نخورَد. به جلو فرار کردم، رفتم به رقیب تبریک گفتم تا خودم را از توجیههای نادرست و غیرمنصفانه کَنده باشم. توی فکرم از خدا خواستم کمکم کند. تنهایی سخت است، من ِ تنها وقتی در شرایطش قرار میگیرم تازه میفهمم که حسادت چه بیماری کمرشکنی میتواند بشود. نه حالت را خوب میکند، نه راه اصلاح خودت را هموار میکند. جز یک واکنشِ هیجانیِ محض نیست. در شأن من نیست که دامنهدار بشود.
به شأن خودتان زیاد فکر کنید. از خودتان همیشه بخواهید که جانب احترام خودش را رعایت کند. به نظرم مهمتر از جان و سلامتی و هرچه در این دنیا برای یک انسان، محترم بودن است.
- ۹۵/۱۱/۱۶
- ۱۲۵ نمایش