خوب است که تنهایم...
شنبه, ۲۲ آبان ۱۳۹۵، ۰۱:۵۰ ب.ظ
زندگی اش در حال پاشیدن است و از اینکه کار کمی از من بر می آید، عمیقاً غمگین و دلواپسم. آنها یک دختر هفت ماهه دارند...
چنین اتفاقی مرا حتی از مرگ کسی، بیشتر دلگیر و اندوهگین می کند. چون می دانم گسیختن دلی که گره خورده باشد مثل هزار بار جان کندن است. مضطربم و گاهی که خبرهایی از این دست می شنوم، افسوس می خورم از اینکه می بایست شکرگزار تنهایی ام باشم. افسوس می خورم از بی اعتباری اعتماد و از اینکه به درستی و پایداری هیچ موقع و موضع و مرامی انگار نمی شود باور پیدا کرد.
افسوس می خورم از اینکه در عصر ِِ بودنم، همه چیز، اعتباری های کم اعتباری شده است.
به دوست داشتن هایم باور دارم، اما دوست داشته شدن دنیای بی اعتمادی است این روزها، سخت می شود باورش داشت.
- ۹۵/۰۸/۲۲
- ۱۱۹ نمایش