دوست داشتنی های من
برای آزادی، شکل های زیادی متصور است. اما بیشترین منظری که از آن به این نگاه می شود، جاییست شبیه یک بازه ی یکطرفه، که از نقطه ی «من» تا بی نهایت ادامه دارد.
این شکل نگاه، از طرف هر «منِ» معتقد به رویه ای، معنیِ ایستادن جلوی «من»های قبل از بازه ی «من» می دهد. بنابراین، باوریست به آزادی بر محوری که نفس خودش را نقض می کند.
ساده اش یعنی من فکر کنم من و هم مسلک هایم هرشکلی باشیم، ولی هرکسی شکل ما نبود، مانع آزادی «ما» است و شعورش به معنی آزادی نمی رسد و باید شکل «ما» باشد تا آزاد باشد و آزادی را بفهمد.
اما اگر آزادی بخواهد مفهوم اصیل خودش را پیدا کند، بازه ای دوطرفه به بی نهایت است، برای بی نهایت «من» که با همه ی تفاوتهای رویه و فکر و عقیده، در احترام به انتخاب هم، «ما» باشند و بتوانند از میان لایه های انسانی یکدیگر، به فصل های مشترک تعامل و دوست داشتن برسند. دوست داشتنی های هم را پیدا کنند.
- ۹۵/۰۸/۱۴
- ۱۰۸ نمایش