Deja
پنجشنبه, ۱ مهر ۱۳۹۵، ۰۴:۵۴ ب.ظ
بعد
لابلای بوی پیراهن پاییز و عطر اسپند
بین بقچه های نیم بند
چمدانهای کسل
چند مرتبه خود را زدیم
و گریستیم
و گریستیم
و بین گریستن های هم
برای نشنیدن
هی گفتیم و باز گریستیم
و هی فکر کردیم
چه بن بستی... چه بن بستی
و از لای پرده های ضخیم اشک
دست خشک شمشادی
از گوشه ی پنجره
دیدیم که تکان می خورد
و گریستیم
گریستیم.
شعر نبود...
- ۹۵/۰۷/۰۱
- ۹۷ نمایش