فمینوستالژی

Feminostalgy

فمینوستالژی

Feminostalgy

چند نفر همین حالا، مثل من دل‌شان آواز خواندن می‌خواهد؟ چند نفر توی دنیا؟

چند نفر مثل من به خاطر آرزوهای مرده‌زادشان، از صلح و عشق و آشتی تا خرده‌ریزهای کوچک‌تر گریه می‌کنند، و به خاطر همه‌ی آنچه می‌دانند مبارکی‌اش را به خاک خواهند برد...

خدایا... چرا حیف می‌کنی ما را، چرا میلیارد میلیارد چشمه‌ی بی‌نهایت عشق و انرژی را در مُحاق قیدهای خفت‌بار زندانی می‌کنی تا حُنّاقِ نجوشیدن بمیراندشان... 

خدایا، ما فرصت بیشتری لازم‌مان بود، تو که می‌دانسته‌ای... صعوبتِ این «چرا»، چه عزلت‌آفرین است خدا... کاش این که ما برای خودمان ظرف‌های بزرگتری باشیم را به خودمان وانمی‌گذاشتی، گمان نمی‌کنم هیچ نبوغی از پس این کارزار برآمده باشد.

یک چیزی یادم بده که هیچ‌کس نخوانده باشد، یک جوری که فقط خودم بلدش باشم، آوازی باشد برای خودم، همین حالا بلکه آرام بگیرم، گریه را تا سردرد نیامده شفا بده لطفاً.

این همه به دوست داشتنت مربوط نمی‌شود، می‌دانی...

  • زهرا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">