اسناد آینده
يكشنبه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۵، ۰۱:۱۲ ب.ظ
کمخوابی
شما را نمیدانم. من صبح که بیدار میشوم، جنبهی شنیدن هیچ خبری را ندارم، نه خوب، نه بد (اینقدر پیزوری شدم!)، تا شب، جسم و روحم، ضربان قلبم، تمام وجودم میشود یک تکه یخ، میشود یک شاخهی بید. امروز از آن روزهاست و این نوشتن، جزئی از پروسهی برگشتن به وضعیت نرمال است. چند روز بر اثر فشار کار و کمبود وقت، کمخوابی شدید داشتم، اگر هنوز تردید دارید، من نمونهی بسیار خوبی هستم؛ کمخوابی تأثیر مستقیم بر نامنظمی فشار خون، ضربان قلب و شکنندگی پوست دارد. روزهایی که به این روال ناخواستهی ناگزیر میسپرم، مثل کسی هستم که به زور از گور جدایش کرده باشند، هرچقدر هم در طول روز بخوابید و استراحت کنید جبرانش نمیکند، تبدیل میشوید به کسی که یک شبه خودش را ده سال پیر کرده است و حتی خوابیدن برایتان ممکن است خطرناک بشود. من که میخوابم و یک آن با ترس چشم باز میکنم و مینشینم، چون احساس میکنم افت فشار خون، قلبم را تا حوالی ایستادن پیش میبرد. باز دو شب که به موقع و خوب میخوابم، جوانی و حال بهتر، برمیگردد. مراقب خودتان باشید خلاصه.
روزنگاری؛
در مورد خودم که هیچ سر پیاز زندگی و دنیا نیستم، فکر میکردم روزنگاریهای جسته و گریختهام جز آرام کردن خودم به هیچ دردی نخورد، تا زمانی که وارد همان پروژهی پژوهشی شدم و جنبهی تاریخی داشت. باورم نمیشد که بیاهمیتترین یادداشتهای کاملاً فردی، به شرطی که تاریخ و حول و حوش زمانیاش مشخص باشد، یک روز ارزش دور از ذهنی پیدا کند.
وقتی مینویسیمشان به این فکر نیستیم، اما حقیقت این است که ما بدون آنکه بدانیم، مدام درحال ایجاد اسناد هستیم تا روزی که در حضور یا غیاب ما، مورد استفاده و کاربر خودشان را پیدا کنند. یک لیست خرید ساده، یک سلام و علیک بیمناسبت، یک مکاتبهی اداری ِ روتین و روزمره را گذر زمان، روزی قدر و قیمتی میبخشد و میشود منبع و مرجع استناد برای بازسازی روندهای فردی و اجتماعی ما، برای قضاوت ما و محیط ما از نگاه آیندگان؛ میزان اهمیتش هم باز به خودمان بستگی دارد به نظرم.
- ۹۵/۰۳/۱۶
- ۱۳۹ نمایش