فمینوستالژی

Feminostalgy

فمینوستالژی

Feminostalgy

آن روزهای سبز-آبی

دوشنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۵، ۰۲:۰۶ ق.ظ


از آن عکس‌های بی‌کیفیتِ عزیز است. سال پیش، چنین روزهایی بود که با مدادهای رنگی، به سهم خودمان با بچه‌ها از طبیعت و محیط زیست، به خاطر حال بدش عذرخواهی می‌کردیم. با هم مرور می‌کردیم با جهان مهربان‌تر بودن را... 

کمی نقاشی بلدم، کمی هم دغدغه‌های زیست‌محیطی دارم. شهر من، شهری صنعتی‌ست، دست به گریبان انواع محرومیت‌ها؛ بزرگ‌ترینش آن است که دغدغه‌ی معاش، به ناگزیر بر همه‌ چیز مسلط است. زنگ خطر است جایی که دغدغه‌ی معاش، به تاریخ و جغرافیا متعرض بشود. به «بوم»، به زیست‌گاه.

اندازه‌ی خودم، فکر کردم با نقاشی، به بچه‌ها بگویم این‌ها را... درمورد مراقبت از منابع آب، ذهن‌شان به جاهای قشنگی رفت. خط‌های مبتدی‌شان از لابه‌لای حجمِ رنگ‌های آشفته، حرف‌های خوبی زدند. با مانا فکر کردیم ارزش یک نمایشگاه را می‌تواند داشته باشد. همه‌چیز خیلی خوب بود.

این تابلوی توی عکس البته قصه‌اش جداست، به قول مانا، از جاذبه‌های گردشگری ِ نمایشگاه شد. این یک مشق قدیمی است که خیلی وقت پیش به سفارش لیلای عزیزم  از روی مدلی که خواسته بود، دست به کارش شدم، برای خودش قصه‌ی حسین کُردی شد و هیچوقت هم تمام نشد. نمایشگاهمان توی موزه برگزار شد، سالن کش آمد و فضا زیاد، این را آوردم یک گوشه را پر کرده باشد فقط، که بعد فهمیدم بچه‌ها و خانواده‌هایشان چه سلفی‌ها گرفته‌اند و عکس پروفایل نگهبان موزه شده و خلاصه برای خودش کلی علاقه‌مند جُسته :)

امسال نمی‌توانم کلاس نقاشی داشته باشم، دلم برای بچه‌ها تنگ شده واقعاً... امیدوارم، روز دیگر و جای دیگر، بتوانم این تجربه را با ایده‌های بهتر و جذابیت‌های بیشتر، تکرار کنم. خدا نگهدارِ محیط‌بان‌های کوچکم باشد.

  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۹۵/۰۳/۱۰
  • ۱۵۲ نمایش
  • زهرا

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">