فمینوستالژی

Feminostalgy

فمینوستالژی

Feminostalgy

حق است

يكشنبه, ۹ خرداد ۱۳۹۵، ۰۱:۱۵ ق.ظ

این آخر شب‌های خسته‌ی آرام، حتی نفس کشیدن، سپاسگزاری است. 

امروز، یکی دیگر از آزمون‌های زندگی گذشت. فقط خدا می‌داند چه سهم فراتر از توانی از فشردگی روح را این چند ماه و چند ساعت ِ امروز، تحمل کردم، و فقط خودش می‌داند از آن روسفیدیِ شادِ آخرش، از آن چشم‌های شاد، از آن لبخندهای امیدوارِ عزیزم و از آن سربلندی‌ها که دیدم، چقدر احساس خوشبختی به من رسید. پاره‌ی تنم امروز خوشحال بود، چه پاداشی از این شیرین‌تر.

خدایا شکر... شکر، هزاران بار که همراه مایی و دست مراقبتت را بر سرمان داریم.

برخلاف زمان‌های نه چندان دوری، که از اتفاق‌های خوبِ پشت سر هم ترسِ از دست رفتن‌شان تنم را می‌لرزاند، حالا باورم آنقدر چکش خورده که بدانم حتّی اگر روزی یک گوشه، تنها پرپر بزنم در دست‌های نیستی، حضور تو و شعور مطلقِ مسلط تو، حتی در آن گوشه غایب نیست، و همه چیز همان است که باید؛

حق است که با لباس سیاه هم، مَلَک است و فرشته، همان است که باید، همان است که ما روزی، بالاخره چشم‌هایمان خواهد دیدش، آن وقت نوسان‌های بی‌قراری تمام می‌شوند.

سَروَرم، سپاس.

  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۹۵/۰۳/۰۹
  • ۱۴۵ نمایش
  • زهرا

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">