فمینوستالژی

Feminostalgy

فمینوستالژی

Feminostalgy

بحر طویل ِ کهنه‌کرده‌ها

شنبه, ۸ خرداد ۱۳۹۵، ۰۲:۲۶ ق.ظ

گاهی به قدیم‌ها ناخنک‌های تصادفی می‌زنم، قسمت ناخنک امشب، این قطعه بود که نمی‌دانم چه باشد دقیقاً، ولی آن روزها مثلاً شعر بوده، پیدا شدنش در سر و کلّه‌ی من و بعد روی کاغذ، برمی‌گردد به آذر 1391:

آدم یاد بحر طویل‌های عهد قجر می‌افتد، برای خودتان اگر دلتان خواست یک ضَربَکی هم بگیرید موقع خواندنش، من اعتراضی ندارم، راحت باشید! هه‌هه:)


لمیده‌ایم خوش، براین بوریای بربری            

 لبیم و لق لق شک وتب و هوای سروری

دوبیت آیه خوانده‌ایم و خورده‌ایم و عق به حلق‌هایمان

تپانچه‌ی ریا به دست‌هایمان

تپیده‌ی کلاف پیچ پیچ عقل و عقده‌ی قلندری

پرانده نشئه‌ی پیاله‌های سرسری

و بازمانده چشم‌هایمان

و باز می‌کنیم چشم خلق را

به پرده‌ی نمایش نشانه‌های مهتری

آهای!

گوش و هوش را و

 فکرت چموش را

به ما فروش و واگذار کن عنان دل

به سِحر ِ نعره‌های دیو و عشوه‌ی پری

که درد را و داغ را،

 جراحت دِماغ را

نمی‌توان علاج کرد

جز به  نوش‌داروی دیار کوری و کری

فرا نخوان بهانه را

که گوش، جامه می‌درد

ببُر گلوی ذکر را

که حسِّ وحی می‌پَرَد!

و عشق مُثله  می‌شود

در  آزمون باور و کتیبه‎‌های خاور و دقیقه ‌های داوری

پدیده‌های یک‌وَری

که گرم می کنند کسب و کار معجزات بی دلیل و

و جمع می‌کنند

لشکر سیاه دستمال‌های قیصری

و آبراهه باز می‌شود

به روی جوی خون جاری سؤال‌های بستری

و مرگ چنگ می‌زند

به دامن سپید ذهن‌های مرمری

و مرگ چنگ می‌زند

به دامن سپید ذهن‌های مرمری

و مرگ چنگ می‌زند

به دامن سپید ذهن‌های مرمری...

  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۹۵/۰۳/۰۸
  • ۱۲۵ نمایش
  • زهرا

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">