فمینوستالژی

Feminostalgy

فمینوستالژی

Feminostalgy

عطر و آبگینه

چهارشنبه, ۵ خرداد ۱۳۹۵، ۰۱:۵۳ ق.ظ

هاه :)

در موجِ سینوسی ِ زندگی بنده، یا خُمار ِ بی‌کاری و بی‌حالی هستی، یا نشئه‌ی یک خودکشی ِ تمام عیار از کار. دیگر نمی‌توانم تصمیم بگیرم کدامشان را بگذارم جای قلّه، باید خودم را به روانشناسی چیزی معرفی کنم، مشکوکم به مازوخیست!

از شوخی گذشته، واقعاً از کار خسته شدن لذت دارد. بعد پیشنهاد می‌کنم وقتی چشم‌هایتان به خواب التماس می‌کند، عصر به خودتان برسید با یک برنامه‌ی جدی برای خوش بودن. یک عطر حسابی، خوابالودگی را بفهمی نفهمی دست به سر می‌کند، بزنید به خیابان، یا هرجا که سرحال می‌شوید. 

تولد مانای عزیزم بود، رفتم برایش هدیه بخرم، به فکر خوشحال کردنش بودم، دیدم کمی غافلگیری(!) برای خودم هم خالی از لطف نیست. دوتا نیم‌سِت ِ مسی و برنجی خریدم، البته اجزا و طرح‌شان فرق داشت، هردو گردنبند و دستبند داشت، برای مانا گوشواره بود و برای من انگشتر.

با این جزئیات گفتن‌شان دلیل داشت، خواستم بگویم هرچقدر کار و جدیت و تلاش، گاهی کمی هم «تو»، تو به عنوان یک دختر، یک پسر، یک مرد، یک زن. گاهی خودت؛ انسانی با خاصیت‌های زنانه، مردانه... چرا که نه؟

خودشناسی، یعنی زن نباشی، مرد نباشی، اما باشی، انسانی با عطر خوش عاطفه‌ی زن، انسانی با صلابت شفاف ِ مرد؛ ویژگی‌های فوق‌العاده‌ی جنسیت هم می‌تواند آدم بسازد، اگر آدم بسازدشان.

نه؟

  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۹۵/۰۳/۰۵
  • ۱۵۹ نمایش
  • زهرا

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">