سوییت فرانسوی
شنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۳۹ ب.ظ
چقدر متفاوت بود. یک «ضد جنگ»ِ نو، که اگر بیوگرافی نویسنده را ندیده باشی، باورت نمیشود که این آخرین نوشتهی یکی از قربانیان اتاقهای گاز در «آشوویتس» بوده است.
تو سرگذشت ترسناک و غمانگیز او و خانوادهاش را میخوانی و سپس وارد داستانی میشوی که منتظری زیر سایهی ترس و فرار، صحنههایی به خشکی و داغی مثلاً «فهرست شیندلر»، را دوباره مجبور باشی قورت بدهی... یا که دست کم چیزی از جنس «درد» دوراس، کشیده در زجری رقیق و مدید، ولی هیچکدام نمیشود.
قربانیِ یهودی ِ آشوویتس، در مسیر سوئیت فرانسوی، در طول جادههای رو به اشغال فرانسه، نقب شیرینی به خرده رفتارهای اجتماعی ِ فرانسهی اوایل دهه 40 میلادی میزند و جنگ به جای آنکه سایهی ابری سیاه و سنگین بر تمام عشقها و مظلومیتها و داشتههای رو به فنا باشد، به جای اینکه شخصیت داشته باشد، اینجا فقط بستریست برای نشان دادن بیرونزدگی واکنشهای انسانی و غیرانسانیِ ساده...
در طول داستان و از میان تعداد بسیار زیاد شخصیتها، در این روایتی که در فرانسه ی اشغال شده میگذرد، جنگ هیچ کشتهای روی دست و دل شما نمیگذارد.
یک کشیش میمیرد، به دست بچههای بیسرپرستی که به او سپرده بودند تا ببرد به شهری امن، که از بمباران جان سالم به در ببرد. و یک کلکسیونر چینیهای گرانقیمت، که از بمباران و از جادههای زیر حملههای هوایی جان به در میبرد، بر میگردد پاریس، و بر اثر تصادف با ماشین یک رقاصه که از قضا عصر همان روز کمی تا قسمتی توجه او را به خود جلب کرده بوده تمام میکند و البته یک پیرمرد ثروتمند که خانوادهاش موقع فرار فراموش میکنند او را ببرند، دهکدهای که در آنجا بود بر اثر حملات هوایی یکپارچه آتش شد و سوخت ولی او زنده ماند و در یک درمانگاه خیریه، صحیح و سالم و بعد از وصیت تکتک اموالش به مرگ طبیعی مُرد.
ذات همیشه مخوف جنگ اینجا تشخص و تجرد خود را از دست میدهد تا مجالی باشد برای به چالش کشاندن «جنگ زده»! در این قابها، طبقهی اشراف، بورژوا و طبقهی کارگر و کشاورز و حتی روشنفکر را میتوانی در یک موقعیت شفافکننده مثل جنگ ببینی و در بوتهی نقد بگذاری.
ایرن نمیروفسکی... اینها را نوشته؛ قربانی ِ اتاق های گاز، در آشوویتس.
- ۹۵/۰۲/۱۸
- ۱۵۰ نمایش