نُت های صبور گریستن
چهارشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۷:۵۱ ب.ظ
غم های عمیق، هر چه باشند، قدرت عجیب و غریبی در برگرداندن مغز به نقطه ای نزدیک به صفر دارند. امروز گیج و مبهوت بودم، ذهنم به هیچ سمتی نمی رفت. سراغ هر کاری می رفتم فکر می کردم همین را قرار بوده انجام بدهم؟!
سوگواری، یکی از متین ترین و واقعی ترین ها بود. ساده، آرام ولی صمیمانه، عاشقانه و نزدیک ترین واژه ی مجسم برای ناباوری، برای تسلیمی ناگزیر به حقیقتی تغییرناپذیر، خدایش رحمت کناد و لبریز باشد از موسیقی ِ آرامش و رضایت، می دانم که هست. او یکی از نجیب ترین ها و به معنی درستش، یکی از صحیح ترین انسانهای بی نام و نشان بود. جاذبه اش روز خاکسپاری، جاذبه ای از جنس عشق خالص بود به پاکی و صلح و مهربانی. او انسان را خوب تر از هر خوبی، رعایت کرده بود. روحش شاد، روحش شاد، روحش شاد و از صمیم قلب متأسفم که از دستش دادیم.
و اشک...
- ۹۵/۰۲/۰۸
- ۱۰۸ نمایش
منظورت ازین پست همون دوستته که عمل جراحی مهمی داشت و تو بهش رو حیه می دادی؟؟
امیدوارم نباشه اما..
تسلیت و همدردی من رو بپذیر.امید اون عزیز از دست رفته با جاودانگان همنشین شود.
رخشان جان تو این مصیبت تنها نیستی.منهم در کنارت هستم.
پاینده باشی