صیادها رفته بودند خانه، نوبت ارواح بود.
سه روح بودند در آغاز راه.
حافظه ی معبر پیر ٍ کم خون، پر از خاطره ی جنگ بود و لای نیزارها، پرندگان صلح از جوجه هایشان مراقبت می کردند.