آنیما می نویسد
چهارشنبه, ۴ فروردين ۱۳۹۵، ۰۱:۳۷ ب.ظ
من فکر می کنم قبل از اینکه هر چیز دیگری باشد، نوشتن، نوشتن، نوشتن، یک ویژگی زنانه است. حتی وقتی که مردها می نویسند، از هرچه و با هر لحنی که بنویسند، تمام خود نیستند. «آنیما» می نویسد.
من وقتی فهمیدم از نوشتن ناگزیر شده ام که در سالهای عطف جوانی، دوراس و وولف خواندم. دو زن، بی آنکه بدانم پیش از شناختن آنها، نوشتن را از مادرم دارم. مادری که هیچ وقت نمی دانستم می نویسد تا این حوالی.
حدود یک ماه پیش بود، یکی از اساتید مادرم از آنها خواسته بود قطعه ای ادبی، شبیه دل نوشته بنویسند. مادرم طبق معمول دست به دامن من شد، گفت تو بنویس. من گفتم خیلی گرفتارم، خیلی. شما بنویس من ویرایش می کنم و اگر لازم باشد کم یا زیادش می کنم. بعد شگفت زده شدم چون وقتی نوشته اش را خواندم، به هیچ وجه باورم نمی شد(!) انگار دست نوشته ی یک نویسنده ی واقعی را می خواندم. بعدتر هم اتفاقی برای پیدا کردن چیزی در دفترچه یادداشتش، به چند یادداشت کوتاه، در حد چند تک پاراگراف از او برخوردم. خیلی پراحساس و خیلی خوب. یادم افتاد به داستان «دفترچه ممنوع» از «په دس آلبا دسس»، در مورد زن خانه داری که تجربه های روزنگاشت نویسی اش را در یک دفترچه پنهانی می نوشت.
بعد فکر کردم شاید خیلی از این دفترچه ها در خیلی از خانه ها وجود داشته باشند. شاید زن های زیادی که معلومشان نیست، بنویسند. چیزی که من از زنانگی بیشتر از هرچیزی می دانم، تلاش ذاتی زن است برای پیوند دادن و پیوستن. پیوست در لایه های عمیق ترش، مفهوم کاملاً وابسته ایست به آگاهی.
زن و آگاهی، زن و اطلاعات، زن و شهود حتی... پس زمینه ی تاریخ، متن شلوغی است از صدای ساکت ترین زن ها، شبکه ی پیچیده ای از سیگنالهای مهم ِ جریان ساز... و زن هایی که فقط مادری کرده اند!
زن باید همه جا باشد.
«نوشتن، یگانه وطن من است»- دوراس
خیلی بیشترند، خیلی!
- ۹۵/۰۱/۰۴
- ۲۱۸ نمایش