خوبی؟!
پنجشنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۴، ۱۰:۵۳ ب.ظ
به بعضی ها نمی آید که بمیرند. این که عجیب نیست خیلی؟! نباید باشد. ولی این یکی شاید عجیب باشد که به بعضی ها نمی آید کسی را داشته باشند که بمیرد. نمی توانی تصورشان کنی در حالت داغ دیدگی.
مثل فرخنده ی نازنینم، سال پیش که پدر زهرا و مادر نرگس مرحوم شدند(روحشان شاد)، غمگین شدم، ولی معمولی، مثل همه ی وقتها که خبر درگذشت انسانهای خوبی را می شنویم، تأثری با مختصاتی طبیعی.
ولی راستش، شاید برای فرخنده، حسم فراتر از غم است. غریب، چون برایم سخت است تصور کنم که او داغ ببیند. نمی دانم چرا، عجیب تر، برایم این است که بعد از چند روز، عکسش را برایم فرستاد در یک نمایشگاه زیست محیطی که در آن شرکت کرده بود، گفت 15 اسفند برای پدرش یک درخت کاشته.
هم رفتن پدرش غریب بود، هم حالا خودش.
آن همه شور و خنده و شوخی آمیخته به تلخی انتظارهای جورواجور، به اندازه ی کافی بار سنگینی بود، حالا فکر می کنم چقدر خانم تر شده! یا چقدر دارد خانمی می کند.
یک دل نگرانی محو، اطراف فکر کردن به او، دوره ام می کند. این که اینقدر طبیعی ست، طبیعی ست؟! حالش خوب است یعنی؟!
- ۹۴/۱۲/۲۰
- ۱۱۴ نمایش