به رهگذر
برای شما مینویسم چون به گمانم میشناسمتان...
سالهاست دلم میخواسته این را به شما بگویم، اما نمیدانستم چطور بگویم که زخم کهنهای تازه نشود. دلم میخواسته مرا حلال کرده باشید، قریب به 14 سال گذشته و کسی از آن روزهای من چیزی نمیداند و هر چه که پیش آمد در قدرت من نبود و بعدها مرور زمان هم مرا آدم دیگری کرد. کسی که جور دیگری میدید و زندگی میکرد و میخواست.
پس از آنچه گذشت و میدانید، ورق زندگی من برگشت و روزهای سختی را پشت سر گذاشتم. روزهایی که حتی فکر میکردم ممکن است از آه دل شما باشد.
به هر روی، قصه دراز است و مجال و حوصله کوتاه، ولی... لطفاً اگر از دست و دلتان میآید مرا حلال کنید. همیشه دعاگوی عاقبتبهخیریتان بوده و هستم و خواهم بود. گرچه، از مضمون اولین پیامتان خبرهای خوشی نگرفتم... و با یک احتمال بیاندازه تلخ همراه بود. ولی امید دارم که هم آن احتمال اشتباه باشد و هم زندگی شما بهتر از زندگی من گذشه باشد.
- ۰ نظر
- ۰۷ بهمن ۰۱ ، ۱۵:۵۸
- ۵۰ نمایش