هستها و بادها
۱۰
آذر
به خودم و دریچههای نو و خُرده چشمههای تازه سلام!
که میتوانم به خاطر بیاورم و شانه به شانهی منظرههای بیدوام، مداوم باشم؛ که ریسمانی هست و دستی، که همیشه معنا را هر جا که باشد، میرساند به چاههای خشکِ عمیق؛ میرساند به آخرین خانههای ماسولهی روح و حیات را برقرار میخواهد. به خودم که بهترین فکرهایم را همیشه تصوّرِ یک وجب خاک برای آرمیدن، به اوج میبَرَد، عرض ارادت و اخلاص؛ به جانی که هر بندی از بازتابهای مجهولالعلّه را از گرهبودگی نجات میدهد و خودش را رها میکند.
مبارکم باشد این حال و مبارکتان بشود چنانی و آمین.
- ۰ نظر
- ۱۰ آذر ۹۶ ، ۰۹:۵۹
- ۱۴۵ نمایش