فمینوستالژی

Feminostalgy

فمینوستالژی

Feminostalgy

تصویرش

پنجشنبه, ۳ فروردين ۱۳۹۶، ۰۱:۰۱ ق.ظ

دست های سردِ ترک خورده اش، گوشه ی ذهنم مانده است. آن نگاهی که به قواره ی کوچکش سنگین آمده بود، آن تسلیمِ هوش، مشاعرِ حی و حاضری که از آنچه بر سرش می رفت، آگاه بود.

این روزها کجاست... توی خیالم، هزاربار برگشته ام به سمتش، هزاربار قسمش داده ام که به من اعتماد کند و راستش را بگوید... از کجاست، توی این دنیا کسی را دارد؟ دستش را هزار بار گرفته ام و به هزار نام صدایش کرده ام... تا سالهای سال بعد، دیده امش که قلب چروکیده ام، بالیدنش را، سر و سامان گرفتنش را، و دست هایش را که برای همیشه با سرما و ترک خوردگی خداحافظی کرده اند، می بیند و جوان می شود. انگار مادری... انگار آموزگاری... هزار بار در خیال...

  • زهرا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">